اقتصاد کلانیادداشت ها

دست نامرئی بازار

دست نامرئی بازار موضوعی است که برای اولین بار توسط آدام اسمیت مطرح شد. در این یادداشت قصد داریم در مورد این دست نامرئی و نحوه عملکرد فوق العاده آن در بازار صحبت کنیم.

کمونیسم در قاب سیاسی و اقتصادی

در بازه زمانی قدرت جماهیر شوروی، کشورهای کمونیستی زیادی را می‌توانستید در مناطق اروپای شرقی، آسیا و آفریقا پیدا کنید. کمونیسم را میتوان در دو قاب اصلی دید: قاب سیاسی و قاب اقتصادی!

در این نظام، قدرت مطلق در دست حزب کمونیست قرار دارد و کلیه تصمیمات اقتصادی در این کشور بر اساس تصمیمات برنامه ریزان مرکزی دولت انجام می‌شود. آن ها ادعا می‌کردند بهترین و بیشترین شایستگی را برای هدایت فعالیت های اقتصادی دارند. کلیه تصمیم ها اعم از این که چه کالایی تولید شود؟ چه کسی این کالا را تولید کند و حتی این که این کالا چگونه به مصرف برسد، توسط این افراد انجام می‌شد.

در این نظام اعتقاد بر این بود که تنها دولت می‌تواند فعالیت های اقتصادی را سازمان دهی کند.

سقوط اتحاد جماهیر شوروی

یکی از تحولات مهم 50 ساله اخیر در دنیا، سقوط نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی است. از اصلی ترین علت هایی که برای سلب حاکمیت حزب کمونیست و سقوط آن مطرح است، نظام اقتصادی حاکم بر آن است. پس از گذشت این وقایع و اتفاقات، اکثر کشورها، اقتصاد با برنامه ریزی مرکزی را کنار گذاشتند و بازار آزاد را که در آن دست نامرئی هماهنگی ها را انجام می‌دهد، جایگزین آن کردند.

اما سوال مهم اینجاست که حالا چه کسی این برنامه ریزی‌ها را انجام می‌دهد؟ چه کسی باید تعیین کند چه کالایی و با چه میزان در بازار تولید شود؟ این نکته را هم در بازار آزاد باید در نظر داشت که افراد در آن تنها به منافع شخصی خودشان اهمیت میدهند و هیچ کس به دنبال بهتر شدن وضعیت جامعه نیست.

تاثیر دست نامرئی بازار در شکست شوروی

دست‌های نامرئی همه چیز را سازماندهی می‌کنند

با وجود همه این موارد، مشاهده می‌شود اقتصاد آزاد به موفقیت های قابل ملاحظه ای در سازماندهی فعالیت های اقتصادی رسیده است و باعث بهبود شرایط شده است. این موضوعی است که آدام اسمیت در سال 1776 در کتاب ثروت ملل به آن اشاره کرد: « خانوارها و بنگاه ها در بازار با یکدیگر برخورد دارند و توسط دست‌های نامرئی به نتایج مورد نظر خود می‌رسند.»

قیمت‌ها بازار را کنترل می‌کنند

دست نامرئی با استفاده از قیمت‌ها بازار را کنترل می‌کند. قیمت‌ها از طرفی نمایانگر ارزش یک کالا از دید جامعه است و در عین حال نشان دهنده هزینه جامعه برای تولید آن است. از آن جایی که خانوارها و بنگاه‌ها هنگام خرید و فروش یک کالا به قیمت توجه می‌کنند، به طور ناخود آگاه، نیروهای عرضه و تقاضا منجر به نزدیک شدن هزینه کالا به ارزش آن می‌شود واین اتفاق به طور ناخود آگاه رفاه جامعه را به حداکثر می‌رساند.  به عبارتی دست های نامرئی، هماهنگ کننده منافع شخصی افراد و منافع اجتماعی است.

شکست نظام‌های کمونیستی

پس میتوانیم نتیجه بگیریم علت شکست نظام های کمونیستی کاملا واضح است. قیمت‌ها به جای این که توسط نیرو های عرضه و تقاضا تعیین شود، توسط برنامه ریزان مرکزی تعیین می‌شد. این موضوع باعث از بین رفتن تعادل در اقتصاد می‌شود و در نهایت شکست خواهد خورد. اما سوال دیگر اینجاست که اگر بازار به طور طبیعی خود را سازمان دهی می‌کند، آیا همچنان وجود دولت ها در نظام اقتصادی ضرورست؟

ضرورت وجود دولت ها

 اگر چه دست های نامرئی در اکثر موارد کار خود را به خوبی انجام می‌دهد، اما در برخی موارد دست نامرئی خوب کار نمی‌کند و تخصیص منابع تولید، با شکست مواجه می‌شود. مثلا فرض کنید در یک شهر کوچک، تنها یک چاه آب شرب وجود داشته باشد.

در این صورت فرد یا گروهی که که صاحب این چاه هستند قدرت این را دارند که آب را به قیمت ها نامشروع و بسیار بالا به مردم بفروشند. این حالتی است که در اقتصاد از آن به نام انحصار فروش یاد می‌شود. نمونه این بازار را در کشور عزیزمان در صنعت خودروسازی شاهد هستیم.

مسئله دیگری که باعث عدم کارایی دست نامرئی می‌شود، وجود اثرات جانبی در تولید است. مثلا کارخانه ای را در نظر بگیرید که مواد آلاینده زیادی تولید می‌کند و باعث آلودگی هوا می‌شود. در صورتی که توسط دولت جریمه ای برای آلودگی هوا در نظر گرفته نشود، آلودگی هوا به صورت فزاینده ای افزایش خواهد یافت.

اما دولت در کنار این موارد، وظیفه دیگری نیز به عهده دارد. وظیفه اصلی دولت ها ایجاد یک تعادل بین افزایش کارایی اقتصاد و عادلانه تقسیم کردن است.

اهمیت وجود دولت با وجود دست های نامرئی تنظیم کننده بازار

طبقه کارگر

اقتصاد لیبرال به صور طبیعی به سمت بیشترین کارایی حرکت می‌کند و اصطلاحا کیک اقتصاد به میزان حداکثری بزرگ می‌کند. اما مشکل آنجاست که طبقه بزرگی از جامعه که به نام طبقه کارگر شناخته می‌شود، با وجود کار حداکثری، از کمترین رفاه لازم برخوردار نیستند. دولت باید با استفاده از سیاست هایی مانند مالیات بر درآمد، بیمه‌های بیکاری و .. اقدام به بازتوزیع درآمد از سمت افراد ثروتمند به افراد کم درآمد اقدام کند. اگرچه این اقدام باعث عادلانه تر شدن نظام اقتصادی می‌شود، اما اثر جانبی آن کاهش پاداش افرادی است که تلاش بهتری داشتند و نتیجه آن کاهش انگیزه افراد برای کار است. به عبارتی هنگامی که دولت سعی در تقسیم عادلانه کیک اقتصاد میکند، کیک اقتصاد کوچک خواهدشد. پس دولت ها وظیفه دارند یک تعادل درست بین کارایی و عدالت را در اقتصاد ایجاد کنند که در عین کوچک شدن حداقلی اقتصاد، قشر کم درآمد رفاه لازم را داشته باشند.

صحبت پایانی

اگر چه قدرت دست نامرئی بازار به همه ثابت شده و سیستم قیمت گذاری دستوری بارها در دنیا شکست خورده است، همچنان در کشور عزیزمان شاهد مکانیسم قیمت گذاری دستوری و چند نرخی و .. در موارد بسیاری هستیم. به امید این که در آینده ای نزدیک، شاهد تغییر در طرز تفکر سیستم و بازنگری در اقدامات اقتصادی و همچنین حرکت به سمت اقتصاد آزاد باشیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا