
تجارت چگونه میتواند باعث پیشرفت همه شود
احتمالا اولین تجارت ها در جامعه انسانی، به انسان های اولیه بازمیگردد. مثلا فردی که زمان زیادی از روز خود را صرف دامداری میکرد و به پوشاک احتیاج پیدا میکرد، به دنبال فردی میگشت تا در قبال چند راس گوسفند، پوشاک مورد نیاز او را تامین کند. با رایج تر شدن یکجا نشینی و زندگی کردن افراد نزدیک به هم، این مسئله جدی تر شد و افراد ترجیح دادند به جای این که همه نیاز های خود را خودشان تامین کنند، هر کس تمرکز خود را صرف کار خاصی کند و سپس افراد برای رفع نیاز های خود با یکدیگر معامله کنند.


از این ماجراها هم بگذریم، ما هر روزمان را با وابستگی به بسیاری از افراد شروع میکنیم. از وابستگی به لیوان برای نوشیدن آب تا ماشینی که به کمک آن به سمت محل کار حرکت کنیم، همه و همه کالاهایی هستند که توسط افراد دیگری تولید شده اند که شما حتی آن ها را نمیشناسید. اما سوال اینجاست…
چه عاملی باعث میشود تا افراد وابستگی متقابل به یکدیگر را بپذیرند؟
برای پاسخ به این سوال، یک جزیره دور افتاده را در نظر بگیرید که تنها دو نفر در آن زندگی میکنند. یکی از این افراد یک کشاورز سالخورده است و فرد دوم یک دامدار است. هر کدام از آن ها 50 ساعت در هفته کار میکنند و میتوانند شیر، گندم یا ترکیبی از آن ها را تولیید کنند. زمان مورد نیاز برای تولید هر واحد از کالا ها با توجه به مهارت این دو فرد در انجام کار، در جدول زیر نشان داده شده است:
شیر | گندم | |
کشاورز | 5 ساعت | 2 ساعت |
دامدار | 2 ساعت | 2 ساعت |
حالت اول را در نظر بگیرید که هر یک به صورت جدا کار خود را انجام دهند. مثلا هر کدام 30 ساعت صرف تولید شیر و 20 ساعت صرف تولید گندم کند. در این حالت کشاوز صاحب 6 واحد شیر و 10 واحد گندم و دامدار هم صاحب 15 واحد شیر و 10 واحد گندم خواهد شد.
در حالت دوم کشاورز وقت خود را صرف تولید گندم و دامدار وقت خود را صرف تولید شیر میکند و در نهایت این دو نفر با یکدیگر تجارت میکنند. حالا کشاورز 25 واحد کندم و دامدار هم 25 واحد شیر تولید کرده است. حالا اگر کشاورز 15 واحد گندم خود را با 10 واحد شیر معامله کند، در نهایت کشاورز صاحب 10 واحد شیر و 10 واحد گندم و دامدار صاحب 15 واحد شیر و 15 واحد گندم خواهد شد.


تجارت اوضاع همه را بهتر میکند!
در نگاه اول شاید کمی عجیب به نظر برسد که چرا در این معامله هر دو نفر سود بردند و وضعیت معیشتی بهتری پیدا کردند. این دقیقا همان چیزی است که انسان ها پس از یکجانشینی به آن رسیده بودند. تجارت اوضاع همه را بهتر میکند!
برای توجیه داستان بالا از دو مفهوم مزیت مطلق و مزیت نسبی استفاده میشود. مثلا همانطور که میبینید دامدار در تولید شیر نسبت به کشاورز مزیت مطلق دارد. اما آنچه باعث ترغیب افراد به تجارت میشود مزیت نسبی است. به این معنی که دامدار برای تولید 10 واحد گندم باید بیخیال تولید 10 کیلو شیر شود، اما کشاورز برای تولید 10 واحد گندم، کافی است تنها بیخیال تولید 2 واحد شیر شود. پس کشاورز با این که در تولید گندم مزیت مطلق ندارد، اما نسبت به دامدار مزیت نسبی برای تولید گندم دارد. پس بهتر است کشاورز زمان بیشتری را صرف تولید گندم (کاری که در آن مزیت نسبی دارد) و دامدار زمان بیشتری را صرف تولید شیر کند و با هم اقدام به معامله نمایند. در این حالت هر دو فرد در سطح رفاه بالاتری قرارخواهند گرفت.
این موضوع در کل اقتصاد قابل تعمیم است و نکته مهم آن اینجاست که یک کشور هرگز نمیتواند درتولید تمام کالاها مزیت نسبی داشته باشد، پس حتی در صورت ابر قدرت بودن هم نیاز به تجارت خواهد داشت.
شاید الان این موضوع برای شما راحت تر قابل درک باشد که کشور هایی مانند چین و آمریکا با وجود رقابت زیاد بر سر قدرت، بیشترین حجم تبادلات را در دنیا با یکدیگر دارند و کالا و خدمات زیادی را برای یکدیگر تولید میکنند. تجارت مانند یک بازی فوتبال نیست که یک طرف برنده آن و یک طرف بازنده باشد. در واقع تجارت برای هر دو طرف سودآور است و باعث بهتر شدن هر دوی آن ها خواهد شد.
سخن پایانی
یکی از دلایل مهمی که کشور عزیزمان در سال های اخیر، با کاهش شدید سطح رفاه در جامعه رو به رو شده است، محروم شدن از تجارت آزاد در سطح جهانی به علت تحریم های ظالمانه تحمیل شده است. اگرچه رفع تحریم ها به تنهایی باعث بلند شدن اقتصاد بیمار این کشور از بستر بیماری نمیشود، مرحله اول برای شروع معالجه و انجام اقدامات زیرساختی، برداشته شدن همین تحریم هاست. به امید آنکه کشور عزیزمان در سال های آینده روابط سیاسی بهتری در سطح دنیا داشته باشد.