افزایش جمعیت در خانههای هفتاد متری
قصد دارم تناقض خانههای هفتاد متری و سیاست های کلی کشوررا با یک خاطره از دوران دبستانم توضیح دهم یادم میآید از دوران کودکی ناظم بسیار عصبانی داشتیم که همیشه در اوج عصبانیت یک جمله بسیار احمقانه میگفت: وقتی با من صحبت میکنی دهنت رو ببند!!
اگر از وجه حماقت همراه با عصبانیت ناظم بگذریم، احتمالا مضحکترین بخش این گزاره تناقض موجود در آن است. یعنی هیچکس نمیتواند بدون باز کردن دهانش صحبت کند. و در نگاه کلی هیچکس نمیتواند بدون وجود وسیله مورد نیاز برای یک هدف آن را محقق کند.
چندی است حرکت قطار افزایش جمعیتی کشور برخی از مسئولین را به دلایل مختلف نگران کرده است و به عقیده ایشان میبایست شتاب بیشتری در رشد جمعیت شکل گرفته و افزایش جمعیت در دستور کار زندگی مردم قرار گیرد. جدای از سببشناسی این تصمیم که موضوعی سیاسی اجتماعی است و خارج از حیطه این نوشتار قرار دارد، قصد داریم به یکی از شرایط انجام این سیاست نگاهی بیاندازیم.
همانطور که پیشتر بحث شد هر عملی برای تحقق نیاز به یک سری وسایل دارد. بدون گاو نمیتوان شیر دوشید و بدون پا نمیتوان راه رفت. و احتمالا ملزومات فیزیکی زندگی انسان در پایه ترین حالت از سه موضوع شکل گرفته است، خوراک، پوشاک و مسکن پس اگر نظامی قصد بر ازدیاد جمعیت انسانی دارد، میبایست سه عامل فوق را به راحتی در دسترس عموم قرار دهد. وگرنه مانند همان ناظم خشمگین مضحک و متناقض رفتار کرده است.
بررسی بازار مسکن تهران در فروردین ماه 1399
خب با این مقدمه به سراغ آمار معاملات مسکن در شهر تهران به عنوان قلب تپندهی اقتصاد ایران و همچنین پرجمعیتترین شهر کشور میرویم. به نقل از آخرین گزارش بانک مرکز در فروردین ماه سال 1399 میانگین قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران 15300000 تومان میباشد که نسبت به فروردین سال قبل تقریبا 35 درصد افزایش را نشان میدهد. و اگر این میانگین را به یک خانه 100 متری تعمیم دهیم میشود مبلغ 1.5 میلیارد. که اگر این عدد را با سقف برخورداری از یارانه که داشتن خانه 1.2 میلیاردی در تهران میباشد مقایسه کنیم به نظر میرسد حکومت معتقد است که هر فردی که یک خانه 100 متری دارد دیگر نیاز به کمک حکومت ندارد، و جزو مرفهین بیدرد است که نیازی نیست به او یارانهاش( بخوانید حق آباء و اجدادیش ) را بدهیم.
بیشتر معاملات مسکن در طبق گزارش بانک مرکزی درفروردین سال 99 بین متراژ 60-70 متر بوده است و در حدود 57.9 درصد کل معاملات خانههای کوچکتر از 90 متر بودهاند که نشان میدهد نسل آینده ایران احتمالا دچار یک شکاف عمیق بزرگ فرهنگی-اجتماعی با پدران خود خواهند شد. و احتمالا هیچوقت پدربزرگهای روستایی ما فکر نمیکردند نوادههایشان به جای دشت های وسیع در خانه های آپارتمانی کوچکتر از 90 متر روزگار سپری کنند. فراتر از مسائل اقتصادی تراژدی غریبی است، که آدمی با پای خودش و به نام موفقیت چگونه خود را اسیر قفس کرد.
در سال 99 طبق گزارش اقتصاد نیوز حداقل حقوق کارگر بدون فرزند و با حداقل یک سال سابقه کار کمی بیشتر از 2.5 میلیون تومان میباشد. پس با احتساب اینکه یک خانواده کارگری هیچ روزی در سال هیچ چیزی نخورند، نپوشد و به طریق اولی ننوشد.(خودمانی زنده نباشد! ) حدود 420 ماه یا به عبارتی 35 سال طول میکشد. تا یکی از خانههای هفتاد متری در تهران را خریداری کند و این تنها در شرایطی است که قیمت ملک در ایران حتی یک ریال هم به مدت سی و پنج سال تغییر نکند.
جمع بندی
در یک نگاه بهتر یک خانواده کارگری تقریبا هیچگاه یک خانه صدمتری هم نخواهد داشت، اما در عین حال با توجه به سیاستهای کلان، حکومت انتظار دارد که این خانوادهها به سیاست فرزندآوری روی بیاورند. در حالیکه برای این قشر مسکن( شاید پایهای ترین نیاز فرد ) در حد رویایی شبانه و دست نایافتنی است. و با سرعت هم دست نیافتنیتر میشود. همانطور که در طی یک سال از فروردین 98 تا 99 رویای خانه دار شدن 35 درصد گرانتر شد.
معادلهی حقوق 2.5 میلیون تومانی، مسکن متری 15 میلیون ، خانههای هفتاد متری و سیاست فرزندآوری بیشتر، حل کردنش در توان ریاضیات نیست و بیشتر برای پاسخ دادنش باید انتظار چیزی شبیه معجزه داشت. نویسنده معتقد است ، همانقدر که تنبیه یک گاو نر برای شیر ندادن، یک ناشنوا برای لذت نبردن از موسیقی باخ و یک کودک چهارساله برای عدم توانایی حل مسائل فیزیک کوآنتوم خنده دار است، انتظار از اقدام برای افزایش فرزندآوری مردم در این شرایط نیز میتواند خلاف عرف طبیعت باشد.