
از خیامی تا خاوری ، مسیری که پیمودیم
این نوشتار به احترام و یاد بنیان گذاران پیکان و تمام جنگجویان میدان اقتصاد سرزمین ایران نوشته شده است
یک روز دیدم دو جوان آمدند به دفترم و پروانه میخواهند، برای ساختن اتوبوس. اسم اینها بود احمد و محمود خیامی. به اینها گفتم شما چه سابقهای دارید که میخواهید اتوبوس بسازید؟ گفتند ما در مشهد گاراژ داشتیم و آنجا مکانیکی میکردیم و این کار را یاد گرفتیم. این اتاق اتوبوس را آسان میشود ساخت. گفتند ما میخواهیم عین اتوبوس هایی که در خارج میسازند درست کنیم. گفتم این کارخانهای که شما میخواهید بسازید، آیا پول و سرمایهی آن را دارید؟ گفتند بله، با سرمایهی خودشان و وام بانک صنعتی کارخانه را ساختند. /سیاست و سیاست گذاری اقتصادی در ایران 1340-1350/
این بود داستان شروع به کار دو برادر مشهدی که از یک گاراژ شروع کرده و در تولید اتوبوس به جایگاهی رسیدند که در کشورهای حاشیهی خلیج فارس اتوبوس هایشان از اتوبوس های بنز آلمان بیشتر به فروش میرفت.
در سال های طلایی اقتصاد ایران که نفت، نقش پررنگی در در آمدهای کشورمان نداشت، دو برادر مکانیک با ایده و طرح عملی و حمایت دولت و وزارت اقتصاد و وام هایصنعتی کاری کردند که قاهره پر شده بود از اتوبوس های /ایران/ناسیونال. دولت که از درآمدهای هنگفت نفتی بهرهمند نبود، از هر فکر و خلاقیتی استقبال می کرد و این همراهی دولت و سیاستهای حمایتیاش باعث شده بود به سطحی از استقلال برسیم که متناسب با شرایط آب و هوایی ایران، رادیاتورهای مخصوص خودمان را میساختیم و پیکان ساخت ایران ناسیونال به کشورهای حاشیه ی خلیج فارس صادر میشد، محصولات همین کارخانه در نمایشگاههای روسیه و اروپای شرقی به نمایش گذاشته میشد، و کاسیگین با کمال میل یخچال ایرانی ارج را به عنوان هدیه از وزیر اقتصاد ایران می پذیرفت.
داستان برادران خیامی اما، در وطنشان ادامه نیافت و کارخانهی ایران ناسیونالشان در اولین سال های انقلاب، ملی اعلام شد و بنیانگذارانش نیز به اجبار وطنشان را ترک کردند. بعد از آن هم ایران ناسیونال در قامت جدید ایران خودرو، سال ها در جا زد و از تولید پیکان فرا تر نرفت که هیچ، پیکانهایش هم دیگر کیفیت زمان پدرانشان را نداشتند و اینگونه سرنوشت ملتی از حرکت به سمت تسخیر بازار های جهانی،به تولید ارابه های مرگ تغییر کرد.
محمود خیامی، در سن نود سالگی و در لندن، دور از خاک وطنش چشم از جهان فروبست و رویای درخشش نام ایران در صنعت خودرو سازی جهان را با خود به گور برد. این پدر معنوی صنعت نوین ایران اما، در غربت نیز دست از خدمت به وطنش نکشید، تعدادی مدرسه در ایران ساخت و علاوه بر آن، عضویت هیئت امنای دانشنامه ی ایرانیکا را بر عهده گرفت.
به امید آنکه نسل جدید جوانان ایران به رویای محقق نشده ی این دو برادر، که به واقع خادمان این کهنه سرباز زمین بودند، جامه ی عمل بپوشاند.